نقد فیلم مادر – Mother
دارن آرنوفسکی ؛ که پیش از این اثر فوقالعاده قوی ، می توان به فیلم “قوی سیاه” با بازی ناتالی پورتمن اشاره کرد.
آرنوفسکی این اثر را هم شبیه به آثار قبلی خود بسیار پر محتوا و کمی تاریک و معمایی – به بهترین نحو – کارگردانی کرده است ، به طوری که مخاطب از تمامی سکانس های عجیب و غریب فیلم بهت زده و میخکوب پای فیلم می نشیند و با خودش می گوید: چگونه این همه محتوا – از گذشته تا به امروز – تنها در دو ساعت فیلم جا گرفته است؟
خلاصه داستان فیلم مادر
فیلم از جایی شروع می شود که زنی (با بازی جنیفر لاورنس ) با همسرش در خانه ای زندگی می کنند ، اما طولی نمی
کشد که مهمان ناخوانده ای وارد خانه آن ها می شود و تقاضا دارد که چند روزی را آنجا بماند. این تازه شروع ماجراست
که پیشنهاد می کنم در اولین فرصت خودتان این فیلم را ببینید.
نقد فیلم مادر – Mother
در نگاه نخست مخاطب ، فیلم به نظر بسیار ساده و شباهت زیادی به فیلم های دیگر دارد ، اما فقط لازم است کمی صبور باشید تا دریابید آنقدر ها هم که فکر می کردید ساده نیست.
همانطور که سکانس به سکانس پیش می رویم ماجراها عجیب و غریب تر می شود. دارن آرنوفسکی با شیوه هوشنمدانه مخصوص خودش به گونه ای این اثر را خلق کرده که مخاطب را بهت زده و گهگاه دیوانه می کند. بگذارید اینگونه بگویم که فیلم – از نخست تا به امروز – تماما به زندگی خود انسان – از نخست تا به امروز – اشاره دارد که به متفاوت ترین و خیره کننده ترین شکل ممکن به تصویر کشانده شده است.
در ابتدای ماجرا های عجیب و غریب ، دو برادری را می بینیم که برای مشکلات خانوادگی بحث می کنند و زد و خوردی بینشان صورت می گیرد. که این موضوع اشاره به ابتدای تاریخ بشریت ، آدم و حوا دارد و این دو برادر هایبل و قابیل هستند.
بیشتر در رابطه با فیلم مادر !
آرنوفسکی ، انسان و رفتار هایش را به وحشتناک ترین شکل ممکن که به نظر من به همین صورت هم می باشد به تصویر کشیده. انسانی که اگر لازم باشد برادر خودش را می کشد.
انسانی که فقط خودش را می بیند و دست به هرکاری می زند تا به خواسته خودش برسد و این آن روی سکه انسان است.
جلوتر که می رویم می بینیم همسر زن که شاعر است و در حال نوشتن کتابیست به تازگی کتابی نوشته و آن را به چاپ رسانده. بعد از گذشت چند روز هوادارانی را می بیند که برای گرفتن عکس و امضا به خانه او آمده اند. این هواداران اشاره به پیروان حضرت مسیح می کند و کتابی که نوشته شده انجیل است.
جنیفر لاورنس در فیلم مادر
بعد از گذشت سکانس هایی ، چندین بار می بینیم که زن (جنیفر لاورنس) دست خود را دیوار (دیواری که اشاره به خانه ، خانه زمین ، خانه ای که درون هر آدمیست) می کشد و انگار که درون دیوار قلبیست که می تپد را احساس می کند و هر چه جلوتر می رویم و این کار تکرار می شود شاهد این هستیم که آن قلب درون دیوار کندتر می زند و رنگش تیرهتر می شود.
بیشتر که می رویم شخصیت مادر بچه ای به دنیا آورده و همسرش اصرار دارد که بچه را به هواداران نشان دهد تا آن ها لمسشان کند اما مادر از این کار سر باز می زند و اجازه این کار را نمی دهد اما همسرش بالاخره این کار را انجام می دهد و بچه را به هواداران تقدیم می کند. نخست هواداران بچه را روی سرشان می گذارند طوری که انگار او را می پرستند (لازم به ذکر است که در این جا مادر اشاره به حضرت مریم دارد و بچه عیسی است. ) ولی در آن بین گردن بچه می شکند و میمیرد.
در سکانس بعدی همه سوگوار هستند و در سکانس بعدی خوی وحشی انسان را به نمایش می گذارد که هواداران در حال تغذیه از بچه هستند. در همان لحظه مادر خشمگین شده و سعی می کند که همه را از خانه اش بیرون کند اما وضع بدتر شده و مردم روی سر خود مادر می ریزند و او را کتک می زنند. انگار نه انگار که او بوده آن بچه را به دنیا آورده. بچه ای که تا چند لحظه پیش او را می پرسیتند.
پایان فیلم مادر چگونه است؟!
در سکانس های بعدی می بینیم که مردم در خانه شورش کردند و در همان هنگام سرباز هایی وارد خانه می شوند. سرباز هایی که اشاره به جنگ های بیش از حد امروز است که هر جا می روند با خودشان ویرانی به بار می آورند.
و در پایان فیلم می بینیم که مادر بسیار خشمگین و عصبی از این همه مزاحمت – جنگ – قتل و انسانیتی که مرده است ، دست به انفجار خود و خانه می زند. این اثر به نظر شخصی خودم یکی از بهترین فیلم های سال ۲۰۱۷ می باشد. از همه لحاظ می توان به یک شاهکار اشاره کرد. جلوه ها ، فیلم برداری ، بازیگری و از همه مهم و اساسی تر. داستان و محتوای آن. فیلمی که در طول این دو ساعت می پردازد به آن روی دیگر انسان. انسانی بدون انسانیت.
انسانی با خویی وحشی تر از حیوان. انسانی که در طول تاریخ بشریت تمام تمرکز خود را روی قدرت و تصاحب گذاشته و هر چه قدر هم که کسب کند خواهان قدرت بیشتریست.
و این میل به قدرت بی نهایتی که سر چشمه تمامی اختلافات و جنگ هاست. جنگ هایی که از ابتدای تاریخ بشریت تا به امروز همراه ما بوده و تقریبا برایمان عادی شده. شاید بهتر باشد روی چیز دیگری تمرکز کنیم. مثل آن قلب داخل دیوار. متمرکز شویم روی آن قلب و نگذاریم کندتر بتپد و رنگش تیره و خاموش شود. قلبی که می توان با عشق آن را روشن نگه داشت ، با انسانیت. انسانیت و عشقی که درون تمامی انسان ها نهفته است ، تنها کاری که لازم است انجام داد این است که روی آن تمرکز کرد و آن را پیدا کرد.
امیدوارم از خواندن این مطلب لذت برده باشید.